کله قند ماکله قند ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
زندگی مامان و بابازندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

کودک خلاق فردا...........

ورود به دنیای 8 ماهگی...........21 مهر92

سلام دختر قشنگم......   امروز یکی از روزای بیاد موندنیه .....آخه شما داری 7 ماهتو تموم می کنی و وارد 8 ماهگی می شی.... قربونت برم که شیطون تر شدی......... فدای اون چشمای معصوم و بی گناهت بشم من.......... 7 ماهگیت مبارک گلم حالا تو این یکی 2 روزه باید ببریمت عکاسی با یه تیپ متفاوت   راستی بچه همکار منو و بابا هم 21ام بدنیا اومد.با هم دست به یکی کردین که 21ام بدنیا بیاین؟اونم دختره.قدمش مبارک  پسر عموتم (حسین کوچولو) 21 تیر 92  تو شیراز بدنیا اومد.پسر عمو فریدون رو می گم دختر خوشگلم..   ...
21 مهر 1392

بابا گفتن آیلین......

دختر نازم الان یه 3-4 روزیه که همش می گی بابا.هی هم به بابات نگاه می کنی و میگی تا دلشو ببری. تو شکم منم بودی از این دلبریا براش میکردی.مثلا تا بابات صدات می کرد هی ورجه وورجه می کردی.قربونت برم من. تازه دیروز که رفتیم خونه مادر جون اینا فهمیدم یک هفتست که تو توپ رو شوت می کنی و هرکی توپ رو میگیره شما غش غش می خندی.هم خوشحال شدم و ذوق کردم هم ناراحتم که بعد یک هفته فهمیدم.مادر جون میگه بابا من بهت گفتم حواست نبوده.به هر حال بدی مامانهایی که میرن سرکار همینه.خودشون دیگه اولین کارای بچشون رو شاید نبینن.دلم به حال خودم سوخت.یه حس بدیه..... ...
17 مهر 1392

این روزای آیلین......

سلام دختر قشنگم.......   این روزا خیلی شیطون شدی....صداهای جالبی از خودت در میاری.....جدیدا هم از ساعت 3 شب کوک شدی و هی بیدار می شی و مامانی با کلی مکافات تورو می خوابونه.......دوباره 3و نیم .و 4 و 4و نیم و .....چی بگم والله سر گیجه گرفتم.....صبح هم که باید بریم سرکارو مامانی خوافالو.. قربونت برم 5 شنبه 5 مهر یعنی جمعه گذشته بردیمت لب دریا با بابا بزرگ اینا ولی تا پات به آب دریا خورد کلی گریه کردیو  لباتو ورچیدی......روی ساحل که اصلا حرفشو نزن....حالا ما چه دل خجسته ای داریم برات استخر آبیتو بردیم ساحل. بابا جون با بابا بزرگ بادش کردن ولی تا گذاشتمت توش کلی گریه کردی که منو بغل کن بریم.دست آخر مجبور شدیم همه از ساحل بر...
13 مهر 1392

نصیحت مادرانه......

        اگر می‌دانستم   این آخرین دقایقی است که تو را می‌بینم،به تو می‌گفتم   «دوستت دارم»   و نمی‌پنداشتم تو خود این را می‌دانی.  همیشه فردایی  نیست تازندگی فرصت دیگری برای جبران  این غفلتها به ما دهد. کسانی  را که دوست داری همیشه کنارخود داشته باش و بگو چقدر به آنها  علاقه   و نیاز داری.   مراقبشان باش. به خودت این فرصـت را بده   تا  بگـویی: «مرا  ببـخش»، «متاسفم»، &laq...
9 مهر 1392

فرشته ها نذاشتن ...........

دیشب از یه طرف هم شب خوبی بود و هم شب بدی........   اول خوبه رو می گم چون اینطوری دلم آروم میشه و بده رو یادم می ره. بعد از کار که خونه مادر جون رفتیم تا تورو تحویل بگیریم اول یه کم اونجا موندیم و بعد اومدیم خونه.تا به بابات نگاه می کردی هی میخندیدی و غش می کردی از خنده.با این خندهات بابات هی قربون صدقت می رفت.منم هی بوست می کردم آخه وقتی می خندی خیلی خوردنی تر می شی و دوتا دندونات معلوم میشه عین خرگوش میشی. انقدر خندیدیم تا این شد جریان بعدی که بخیر گذشت: داشتم غذا درست می کردم.خیلی هم خسته بودم و دوست داشتم بخوابم.بعد از کار که میایم خونه دوست داری باهات بازی کنم.منم نا ندارم ولی چون نصف روز خونه نیستم عذاب وجدان دارم.بخاطر هم...
8 مهر 1392

برای کودکان بد غذا..........

اگر كودك به خوردن بعضی از غذاها علاقه نشان نمی دهد چه باید كرد؟ اگر كودك علاقه كافی برای خوردن بعضی از انواع غذاها را ندارد مادر باید آن غذا را به روش های مختلف درست كند تا همان ماده غذایی با مزه و طعم جدید مورد استفاده كودك قرار گیرد و اگر باز هم از خوردن امتناع كرد می توان از جانشین های آن ماده غذایی استفاده نمود . بعضی از مادران شكایت دارند كه كودكشان گوشت تكه یا تخم مرغ نمی خورد و یا شیر كم می خورد و یا شیرینی زیاد طلب می كند. در زیر چند پیشنهاد برای راهنمایی این مادران اورده شده است . برای كودكانی كه گوشت تكه ای نمی خورند : بهتر است گوشت را به قطعات بسیار كوچك و ریز تقسیم كنید كه به خوبی پخته شود مثلا به صورت حلیم گند...
10 مهر 1392

9هفتگي واقعي فندقم!

فندق مامان امروز 9 هفتته.آخه از سونو آخري بهم گفتن قبلي دقيق نبوده.مامان هنوز حالت تهوع رو داره و صبحها حالش بهم مي خوره.ولي خوب ماماني خوب طاقت مياره و خودشو تقويت مي كنه.قربون بابات برم كه همه كارهاي خونه رو مي كنه تا ماماني حالش بد نشه.چون ماماني به سينك آشپزخونه ويار دارم .   دكتر به ماماني گفته ديابت بارداري داري اونم مشكوكه.حالا تا دوهفته بايد مواظب تغذيم باشه تا مبادا براي هردومون مشكل ساز بشه بعد برم يه تست gtt بدم تا ايشاالله كه برطرف شده باشه. ...
21 مرداد 1391

8 هفتگي

تمشك مامان امروز دقيقا دوماهته.مامان دلشوره عجيبي دارم.اميدوارم با اومدنت  و ديدن روي ماهت اين دلشوره هم از بين بره.فدات شم الان پلك هات هم تشكيل شدن.قلب و كبد و كليه داري.مامان فدات بشه. امروز بايد برم سونو تا روي ماهتو ببينم.سعي كن به مامان نگاه كني تابيشتر حست كنم.
8 مرداد 1391

هفته هفتم

سلام خوشگلم.امروز ماماني هفته هفتم بارداري رو مي گذرونه.شكم ماماني هنوز معلوم نيست و اين معنيش اينه كه عسلم هنوز خيلي كوچيكه.قربونت برم مزاجتم مثله مامانيه ها.همش دنبال غذاهاي پر رنگ و لعابي.زودم ازشون سير مي شي نمي زاري ماماني بخوره.ماماني چون هر روز سر كاره بايد مواظب خودش و خودت باشه.بايد حواسش باشه جلوي كارمنداي مرد تهوع و ويارشو تحمل كنه، آخه زشته ديگه. الان از نظر پزشكي تو اندازه تمشكي عزيزم.اينم عكس  پزشكي از اين هفته قربونت برم زودي بزرگ شو تا توي سونوگرافي ببينمت فندق من.ماماني و بابايي از قبل برات لباس قشنگ قشنگ خريديم.مي دونم با اومدنت كلي زندگيمونو از اين رو به اون رو مي كني.   بوسسسسسسسسسسسس   از ...
1 مرداد 1391
1